اول : اینکه چرا میخواهم روزانه هایم را بنویسم و اینکه چرا بعد از باز کردن چندین و چند وبلاگ اینجا را باز کرده ام . راستش خودم هم نمی دانم . شاید برای این است که می دانم نویسنده خوبی نیستم و می خواهم بد نوشتن ام را از این طریق جبران کنم. دوم : من افغانستانی ام و یک هزاره ، عاشق سرزمین ام هستم و عاشق کوههای پر برف و سر به فلک کشیده زادگاهم که یادش رفته برایم مادری کند . اما این دلیل نمی شود کودک ناخلفی باشم. سوم: مهاجر بودم و آوارگی را نه به بی خانمانی بلکه با رنجهای بی سرزمینی بودن کشیده ام . به چیزهایی که تو را همیشه از جامعه ای که در آن هستی و مردمی که می شناسی شان جدا می کند. چهارم : قبلا دوست داشتم آدمی مهمی باشم ولی حالا به این فکر می کنم که بین مهم بودم و انسان بودم دومی را انتخاب کنم. پنجم : عاشق چای و فلسفه و شعر ام و بدون اولی نمی توانم زندگی کنم. ششم : من علی احمد ابراهیمی ام